بعضی از دیدگاههای متضاد اولیه درباره ی تعلیم و تربیت
تقریبا همه ی فیلسوفان عمده قرون هفدهم و هجدهم درباره ماهیت دوران کودکی،ذهن کودک و رشد او فرضیه هایی ارائه کرده اند.ضمنا هر یک از این فیلسوفان اندرزهایی به والدین و معلمان داده اند.جان لاک که در اواخر قرن هفدهم می نوشت،معتقد بود که کودکان باید از ماههای اولیه زندگی از طریق پاداش و تنبیه تربیت شوند،از این رو می توان گفت که او نظریه پرداز یادگیری بود.برعکس ژان ژاک روسو که در اواسط قرن هجدهم می نوشت،معتقد بود که کودک ماهیتا کاوشگر فعالی است که توانایی های بی شماری دارد و اگر بزرگسالان دخالت زیادی نکنند توانایی هایش شکوفا خواهد شد.
عقاید متضاد این فیلسوفان در نقل قول هایی که از کارهای عمده شان می آوریم مشهود است.لاک معتقد بود:
اگر می خواهیم در کودکان تاثیری بگذاریم باید در مورد آنها تنبیه و پاداش را به کار ببندیم.اشتباه ما این است که غالبا در مورد نوع پاداش و تنبیه انتخاب نادرستی داریم. از میان انواع پاداش و تنبیه احترام گذاشتن و خوار گردانیدن از قویترین انگیزه های ذهن بشری است...اگر به کودکان احساس احترام به خود را القا کنیم و به آنها احساس شرم و خواری را تفهیم کنیم در این صورت به آنان اصلی واقعی را القا کرده ایم که برای همیشه در ذهنشان می ماندو آنان را به راه راست هدایت خواهد کرد...بنابراین اگر به هنگامی که کار خوبی از کودکان سر می زند، پدر آنان را تحسین و نوازش کند و به ازای کار نادرست قیافه ای سرد و بی اعتنا به خود بگیردو مادر و همه کسانی که با او سروکار دارندهمین رویه را پیش گیرند چیزی نمی گذرد که کودک تفاوت بین کار خوب و بد را در می یابد و اگر این رویه دائما پیش گرفته شود شکی ندارم که بیش از تهدید و ارعاب در کودک تاثیر خواهد داشت.
از طرف دیگر، روسو چنین می گوید:
بگذارید تا کودکی در فرزندان شما شکوفا شود.قبل از اینکه مناسبترین تربیت اخلاقی را برایشان انتخاب کنیم باید از تمایل فردی آنان کاملا آگاه شویم. هر ذهنی قالبی دارد که باید بر اساس همان قالب ذهنی کنترل شود.به شرطی زحمات شما حاصل دارد که به همین شیوه کودک را کنترل کنید، نه به شیوه ای دیگر. ای خردمند،در طبیعت تامل کن، پیش از اینکه به شاگردت چیزی بگویی خوب در او تامل کن.ابتدا ماهیت شخصیتش را آزاد بگذار تا خود را نشان دهد.او را تحت فشار نگذار تا بتوانی او را همان طور که هست ببینی.